کار خیر رو به عقب نندازیم
 
درباره وبلاگ


بنام خالق زیبائیهای بیشمار سلام به وبلاگ من خوش آمدید من یه جوونم مثل شما سعی میکنم تو وبلاگم مطالب خوبی بذارم تا هم خودم هم شما استفاده کنیم.... +++++++++++++++++++++ من دختری هستم که همیشه عاشق ولی نه عاشق یک مجنون بلکه عاشق زیبایی های خدا ، به نظرمن انسان باید عاشق باشه تا آخر عمرش . بعضیا فکرمیکنن عاشق شدن به این معنیه که بایدعاشق جنس مخالفش باشه ولی نه ،این نظرمنه ++++++++++++++++
آخرین مطالب
پيوندها
  • تیموری
  • ردیاب ماشین
  • جلوپنجره اریو
  • اریو زوتی z300
  • جلو پنجره ایکس 60

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان lifenet و آدرس lifenet.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 128
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 129
بازدید ماه : 262
بازدید کل : 45926
تعداد مطالب : 126
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1

*********************


 ********************* ********************
******************
قالب میهن بلاگ تقویم جلالی

***************
 ****************

*****************
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
 ***************
استخاره آنلاین با قرآن کریم

**************** ******************
********* *******
lifenet
دانشجوی کارشناسی فناوری اطلاعات




سلام دوستان منم اول وقتی دیدم مطلب زیاده حوصله نداشتم بخونم ولی خوندم وخدایی جالب

بود حالا بخونین:

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش  را در خانه خدا (مسجد) بخواند .

لباس پوشید و راهی خانه خدا شد . در راه به مسجد مرد زمین خورد و لباس هایش کثیف او

بلند شدخودش را پاک کرد  و به خانه برگشت مرد لباس هایش را عوض کرد و دوباره راهی

خانه خدا شد در راه مسجد و در همان نقطه مجددا زمین خورد !

او دوباره بلند شد خودش را تمیز کرد و به خانه برگشت یک بار دیگر لباس هایش را عوض

کرد و راهی خانه خدا شد .در راه مسجد با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و

نامش را پرسید مرد پاسخ داد: من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمید افتادید از این

رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم .

مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه دادند

همین که به مسجد رسیدند مرد اول از مرد چراغ به دست در خواست کرد تا به مسجد وارد

شودو با اونماز بخواند مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند مرد اول در

خواستش را دوباره دیگر تکرار می کند ومجددا همان جواب را می شنود .

مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند

مرد دوم پاسخ می دهد : (من شیطان هستم .) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد ..

شیطان در ادامه توضیح می دهد : من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث

زمین خوردن شما شدم .

وقتی شما به خانه رفتید خودتان را تمیز کردید و به راهتان به مسجد برگشتید.خدا همه گناهان

شما رابخشید من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم باعث در خانه

ماندن شما نشد بلکه دوباره به راه مسجد برگشتید .

به خاطر آن خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید من ترسیدم که اگر یک بار دیگر

باعث زمین خوردم شما بشوم آنگاه خدا گناهان افراد دهکده را نیز خواهد بخشید بنا براین

من سالم رسیدن شما را به مسجد مطمئن ساختم

نتیجه :

کار خیری را که قصد داریم انجام بدیم به تعویق نیاندازید چون هرگز نمی دانیم چقدر اجر و

پاداش ممکن است از مواجه با سختی های در حین تلاش به انجام کار خیر دریافت خواهیم

کرد پارسائی شما می تواند خانواده و قوم خود را نجات دهد




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







دو شنبه 22 / 7 / 1391برچسب:, :: 8:37 بعد از ظهر ::  نويسنده : hamideh